مدح و ولادت حضرت عباس علیهالسلام
روی پَـر مـلائک خـندهکـنان ابا الفضل پا بر زمین نهـادی از آسـمان اباالفضل جشن تولدت را خورشید و مه گرفـتـند بس که مرید داری در کهکشان اباالفضل جانی گـرفـته حـیـدر بـا دیـدن جـمـالت از یُمن مقدم تو دل شد جوان اباالفضل ذکـر جـلـی مـایـی دوم عــلــی مــایــی خالیست جای نامت بین اذان اباالفضل فـتح الفـتـوح کردی با دستهای خـالی سردار بینیاز از تیر و کمان اباالفضل در چنگ تیر و نیزه جز حق رجز نخواندی ای سـرور تـمــام آزادگـان ابـاالـفـضـل ورد لب تو باشد هر لحـظه جـان رقـیه ورد لب رقـیه هر لحظه جان اباالفضل بـیانـتــهــایـی آقــا، رزّاق مــایـی آقــا ای ناتمام اباالفضل، ای بیکران اباالفضل هر جا که نام پاکـت بُرده شود شـتـابان خود را یقین رساند، صاحب زمان اباالفضل حـتی شـب تـولـد من حـال گـریـه دارم ماندهست بر دل من داغی گران اباالفضل شام خـوشی سر آمد اشک همه در آمد از خیمه تا که رفتی دامن کشان اباالفضل باید به گریه گوید، دل حرف آخرش را یـا رب کـسی نـبـیـنـد داغ بـرادرش را |